پس از نه روز برای دیدن اتاق اتوموبیل پیشنهادی روتس به نام پیکان مجددا به لندن بازگشتم و از لندن به اتفاق سه نفر از مدیران فنی روتس با هلیکوپتر به شهر کاونتری رفتیم وکه کارخانجات هیلمن در آن قرار داشت. باری با مهندسان و طراحان آن کارخانه از نزدیک آشنا شدم.آنها طرح اتاق یک سواری را با مواد پلاستیکی ساخته بودند. به آنها گفتم بهتر نیست جلو و عقب این اتاق را بهصورتی که روی تختهسیاه کشیدم تغییر بدهید؟ این تغییرات را هم قبول کردند. مدل پلاستیکی آماده شد. آن طرح را بسیار پسندیدیم.
پرسیدند اگر ضمانتنامه بانکی بخواهیم، میتوانید تهیه کنید؟ گفتم ایرانناسیونال خود از هر بانکی معتبرتر است. … بعد به آلمان رفتم و در دفتر ایرانناسیونال در اشتوتگارت، با بیشتر کارخانههای سازنده ماشینآلات ارتباط برقرار کرده و کاتالوگ و قیمت ماشینآلات مورد نیاز را خواستم. … خیلی زود پروژهی ساخت سالنهای تولید سواری در زمینی که جنب کارخانهی ایرانناسیونال بود و قبلا آنرا خریده بودیم آغاز شد. ضمنا برای تامین قسمتی از سرمایه از بانک توسعهی صنعتی نقاضای وامی کردم. پروژهی خود را به انضمام نقشههای کارخانه که به پنجاه میلیون تومان سرمایهی نقد نیاز داشت تا روزی که اولین محصول کارخانه به بازار بیاید، ارائه دادم. … کار شبانهروزی شروع شد. کاری که ابدا در ایران سابقه نداشت. در مورد همهی اینها باید برنامهریزی میشد: سالن پرس شاپ، سالنهای قطع ورقههای آهن، ماشینشاپ و سالن تولید قطعات پیشساخته، اتاق رنگ و سالن مونتاژ و سالنهای نجاری و صندلیسازی و توسعهی کلیهی سالنهای قبلی و توسعهی کامل آشپزخانه و سالن غذاوری که باید نیاز پانزده هزار کارگر را که در آینده استخدام میکردیم تامین میکرد و دایرهای برای نظارت بر کارهای ساختمانی. هر آجر که بر آجر دیگر گذاشته میشد خاطرهی خوشی در روح من و محمود [خیامی] میساخت. من از خوشحالی انگار بر فراز آسمان و روی ابرها پرواز میکردم. روزی نزدیک به بیست ساعت کار میکردیم اما هیچ احساس خستگی نمیکردیم.
…
محاسبهی برپایی پایههای اصلی پرسها [ی ۱۲۰ تنی] نیز کار بسیار مشکلی بود که به همت مهندس فریدون معاونیان و محمد فروتن به سرانجام رسید. حسین دانشور به دلیل آشنایی با تیمسار محمد خاتمی، فرمانده نیروی هوایی، دو دستگاه جرثقیل هم از نیروی هوایی برای پیادهکردن پرسها امانت گرفت.
…
طبق قرارداد باید این اتوموبیل طوری ساخته میشد که در جادههای خاکی و پر دستانداز ایران به راحتی رفت و آمد کند. این نمونهی اتوموبیل را به بزرگراهها فرستادیم و نتیجه خوب بود ولی چون قصدم این بود که اتوبومویلی ساخته میشد کار اتوموبیلهای جیپ را هم بکند، آنرا با دو مهندس که از لندن آمده بودند و مهنسان خودمان به جاده فیروزکوه بردیم.
در موقع افتتاح کارخانه، حتی یک مهندس انگلیسی که مسئول ساخت سواری باشد نداشتیم و کلیهی کارها را مهندسان و سرکارگران ایرانی انجام میدادند. این را هم بگویم که عباس صیرفی و احمد توکلی و عباد صنعتی که کارهای فروش و حسابداری در ادارهی مرکزی را انجام میدادند سهم مهمی در کار پیشرفت ایرانناسیونال داشتند.
…
پس از عالیخانی نوبت من بود که به عنوان رئیس هیئتمدیره ایرانناسیونال، گزارشم را به عرض [شاه] برسانم: کوشش شده که کارخانه با مدرنترین ماشینآلات و طبق تازهترین اصول منطبق با احتیاجات آیندهی کشور و قابل توسعه برای ساخت موتور و گروه محرکه مجهز گردد. چون این سنعت در کشور ما سابقهای نداشت و احتیاج مبرمی به مهندسین و کارگران با تجربه بود، طبق برنامهی تنظیمی از آغاز کار همهساله گروهی از مهندسین و کارشناسان خارجی برای آموزش کارگران در کارخانه استخدام گردیدند و آنها با ایجاد کلاسهای آموزشی و استفاده از ماشینآلات و ابزار تازهای که کارخانه وارد و نصب نموده است، عملا آموزشهای لازم را به کارکنان کارخانه میدهند. … استعداد و هوش کارگرانی که در این رشته از صنعت کار میکنند غیر قابل تصور و موجب اعجاب تمام کارشناسان خارجی است به طوری که پس از سه سال در رشتهی اتوبوسسازی این کارگران توانستهاند مرغوبیت ساختههای خود را به پای کارخانهی مادر رسانیده و حتی در مواردی از آنها پیشی گیرند.
در زمستان ۱۳۴۵ شاه از طرف روتس دعوت شده بود که از کارخانه بازدید کند. در آنجا شاه از بنده سوال کرد آیا شما هم چنین تاسیساتی در ایران درست کردید؟ به عرض رساندم که آنچه ما خواهیم ساخت به مراتب مدرنتر و بهتر است.