مغز ما یک شبکهی عصبیه. شبکههای عصبی اینطوری کار میکنن که دادهها رو به هم ربط میدن. و توی این کار هم خیلی قوی عمل میکنن. به همین دلیله که وقتی عطری رو استفاده میکنیم که آشنایی قبلا استفاده کرده بوده، به یاد او میافتیم یا حال و هوای پاییز ما رو یاد «بوی مدرسه» میندازه. یکی از روشهای حفظ مطلب که شنیدهام اما نمیتوانم توصیه کنم یا نکنم با توجه به اینکه همهی جوانبش بر من آشکار نیست، اینه که چیزهایی که میخواید حفظ کنید رو با داستانهای ترسناک تصور کنید. چون مغز داستانهای ترسناک رو که مربوط به اصلیترین کارکردش (یعنی بقا) میشه رو خیلی سریع ذخیره میکنه و خیلی راحت به خاطر میاره. حتی گفته میشه زمانی در ایتالیا، بعد از تدریس یه مطلب مهم، دانشآموزها رو توی آب رودخانه میانداختن چون معتقد بودن باعث میشه درسها رو بهتر یاد بگیرن. این هم درسته. هیجان بعد از یک اتفاق باعث میشه یادگیری بهتر انجام بشه. مثل یک صحنهی تصادف که افراد با تمام جزئیات اون رو به خاطر میارن.
مغز ما هنوز همون ساختار بدوی چند ده هزار سال پیش رو داره که پا روی زمین گذاشتیم. و مغز ما نسبت به تغییرات فناوری کمی جا مانده و به اون سرعت تطبیق پیدا نکرده. پس هنوز هم همونطوری سعی میکنه نشانهها رو به هم ربط بده و نشانههای مرتبط رو یادآوری کنه.
به همین دلیله که اگر از پیامرسانی مثل تلگرام برای گروههای خانوادگی استفاده میکنید، نباید از همون پیامرسان – یا حداقل از همون حسابکاربری – برای تماسهای کاری استفاده کنید. نباید از همون صدای زنگ تلفن خانواده برای رئیس استفاده کنید. پس همین الان صدای زنگ پدر و مادرتان رو عوض کنید و برای دلدادهتان یک صدای نرمتر استفاده کنید. نباید وقتی که مادر با شما تماس میگیره، ذهن شما یاد فهرست بلندبالای کارهای انجام نشده بیافته. ممکنه تنها خواستهی او از شما این باشه که توی راه برگشت یه سطل ماست و چند تا تخممرغ بخرید که چند دقیقه بیشتر زمان نمیبره و هوای سرتان رو هم کمی عوض میکنه!
قبلا استفاده از نرمافزار دلتاچت رو توصیه کرده بودیم. حتما به مطلبش یه سری بزنید و در موردش بیشتر بخوانید.